جدول جو
جدول جو

معنی لمس شدن - جستجوی لغت در جدول جو

لمس شدن
بی حس شدن، سست و بی حال شدن
تصویری از لمس شدن
تصویر لمس شدن
فرهنگ فارسی عمید
لمس شدن
بی حس و حرکت شدن فالج گشتن
تصویری از لمس شدن
تصویر لمس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
لمس شدن
((~. شُ دَ))
بی حس و حرکت شدن
تصویری از لمس شدن
تصویر لمس شدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لمس شده
تصویر لمس شده
بر ماسیده بساونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوس شدن
تصویر لوس شدن
ننر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمس شده
تصویر لمس شده
Touched
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ถูกสัมผัส
دیکشنری فارسی به تایلندی
স্পর্শিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از لس شدن
تصویر لس شدن
مبتلی گشتن، بی حس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمس کردن
تصویر لمس کردن
بساویدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آمد شدن
تصویر آمد شدن
آمدن و رفتن، مراوده داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمق شدن
تصویر دمق شدن
بشکسته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دمغ شدن
تصویر دمغ شدن
خجل و شرمسار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
بستن شیر یا خون مانند پنیر و نشاسته پخته و آب پخته کله و پاچه چون سرد شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبس شدن
تصویر حبس شدن
بندیدن زندانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیس شدن
تصویر خیس شدن
مرطوب شدن ترشدن
فرهنگ لغت هوشیار