لمس شدن بی حس شدن، سست و بی حال شدن ادامه... بی حس شدن، سست و بی حال شدن تصویر لمس شدن فرهنگ فارسی عمید
لمس شدن(سَ دَ زَ مَ / مو زَ / زِ دَ) فالج گونه شدن. بی حس و بی حرکت ارادی گشتن اندامی. لس شدن. بی حس و حرکت شدن عضوی: دستم لمس شده است، حرکت نمیکند ادامه... فالج گونه شدن. بی حس و بی حرکت ارادی گشتن اندامی. لَس شدن. بی حس و حرکت شدن عضوی: دستم لمس شده است، حرکت نمیکند لغت نامه دهخدا
لمس شدن بی حس و حرکت شدن فالج گشتن ادامه... بی حس و حرکت شدن فالج گشتن تصویر لمس شدن فرهنگ لغت هوشیار